برچسب : نویسنده : parniantaheriano بازدید : 18
تابستان جالبی رو نداشتیم اما سعی کردم یکم بچه ها رو گردش ببرم . تو این گردشها سهیلا هم همراهمه.
کم کم دارم یه سری خرید های کلاس اول پرنیان رو انجام میدم . مثل ظرف غذا و مداد و دفتر و ...
خب قطعا خیلی شیرینه اینکار و متاسفانه خیلی گرون . در این بین هم خوشحال میشم و هم ناراحت . خوشحال برای لذت بزرگ شدن دخترم و ناراحت برای قشر کم درآمد جامعه.
روزنوشت های من...
برچسب : نویسنده : parniantaheriano بازدید : 14
برچسب : نویسنده : parniantaheriano بازدید : 14
برچسب : یلدا, نویسنده : parniantaheriano بازدید : 23
۲۲ تیر ۸۴ روزی بود که من و همسرم سر راه هم قرار گرفتیم و ۱۴ آذر ۸۸ زندگی دو نفره رو شروع کردیم .
با دنیایی از عشق زندگی مون رو ساختیم تا خدا دوتا فرشته بهمون هدیه داد . اول پرنیان نازنینم در ۲۷ خرداد ۹۱ و بعد پارسای مهربونم در ۱۹ مهر ۹۴ .
دختر کوچولوی من امسال پیش دبستانی میره پ و من بی اندازه خوشحالم .
پارسا پسر دردانه مادر هم دیگه خوب راه دلبری رو یاد گرفته و دل و جان برای ما نذاشته ، چند روز دیگه تولد دوسالگی رو در پیش داره و من بی اختیار دستانم برای درآغوش کشیدنش هر لحظه و هرجا بازه بازه بازه .
از خداوند برای فرزندانم سلامتی و عاقبت بخیری آرزو میکنم .
روزنوشت های من...برچسب : زمان, نویسنده : parniantaheriano بازدید : 18
راه دور ، منطقه و مدرسه و همکارهای جدید ، کار زیاد خونه ، دوتا بچه کوچک و ... همگی باعث شدن که خیلی احساس خستگی کنم .
امیدوارم سال بعد همه چی آرامتر و بهتر بشه .
پارسای من ۱۹ مهر یکساله شد و شمع یکسالگی رو فوت کرد . پرنیان خانوم شده و رفتارهاش پخته تر و پارسا تازه سعی میکنه راه بره و حرف بزنه .
خدایا شکرت برای همه نعمتهایی که بهم دادی .
روزنوشت های من...برچسب : یلدا, نویسنده : parniantaheriano بازدید : 14
۲۲ تیر ۸۴ روزی بود که من و همسرم سر راه هم قرار گرفتیم و ۱۴ آذر ۸۸ زندگی دو نفره رو شروع کردیم .
با دنیایی از عشق زندگی مون رو ساختیم تا خدا دوتا فرشته بهمون هدیه داد . اول پرنیان نازنینم در ۲۷ خرداد ۹۱ و بعد پارسای مهربونم در ۱۹ مهر ۹۴ .